- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
عجب خجسته حدیثی که همچو گوهر بود سـفــارش پـدری بـه جـوان دلـبـر بـود چه بارگاه و چه صحنی شبیه مشهد ما چـه آشـیـانـۀ امـنـی شـبـیـه مـشـهـد مـا چه خوب میشد اگر تا سحر درون حرم فقط سه واژۀ تنها من و ضریح و سرم تـمـام عـمـر نـشـسـتـم به آسـتـان شـمـا همیشه خیره نشـستم به کنج خوان شما چنین غریب به چشمش ندیده کون و مکان چـنـین اسیـر غـمی تا ابـد نـدیـده زمان
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
شبنـشینانِ فـلک چـشم ترش را دیدند همهشب راز و نیـاز سحـرش را دیدند تا خدا سیر و سفر داشت همهشب، وَز اشک غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس او دعـا کرد و ملائک اثـرش را دیدند همه سیراب از این چشمۀ رحمت گشتند سائلان بخـشـش دُرّ و گهرش را دیدند عــمـر او آیـنـۀ عـمـر کـم زهــرا بـود در جوانی همه شوق سفـرش را دیدند دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم شعـلههای جـگـر شعـلـهورش را دیدند هرکه پروانۀ شمع غم او شد، هر شب عـرشیان سوختن بال و پرش را دیدند
: امتیاز
|
شهادت حضرت امام جواد علیهالسلام
گوشهای افتاده بود و دست بر زانو گذاشت گاهگاهی دست را بر دیدۀ کم سو گذاشت گـاه میپـیچـید از دردِ زیاد و نـاله کرد گاه میلرزید و دست خویش بر پهلو گذاشت گاه از سوزِ عطش فریاد میزد العطش گاه بر دیوارِ حجره بیتکّلف رو گذاشت در میانِ حجرۀ در بسته شد مثلِ حسین یا حسینی گفت و روی گونههایش جو گذاشت گاه میگفت از سُـویدای دلش یا فـاطمه گوشهای رفته دو دستش را روی بازو گذاشت این جوان نورِ دو چشمانِ علی موسی الرضاست غصّهها در میانِ سـینۀ خود تو گذاشت گریه کن در این مصیبت با تمامیِّ وجود گوشهای افتاده بود و دست بر زانو گذاشت
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
به دیوار قفس بشکستهام بال و پر خود را زدم تـنهای تـنهـا نالـههای آخـر خود را درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم که آبم کرده و آتش زدم پا تا سر خود را قفس را در گشوده، صید را آزاد بگذارید که در کنج قفس نگذاشت جز مشتی پر خود را لبم خشکیده یارم گشته قاتل حجره در بسته مگر با قطره اشکی تر نمایم حنجر خود را بـیا و این دم آخـر به من ده قـطـرۀ آبـی که خوردم سال ها خون دل غم پرور خود را چه گوئی ای ستمگر در جواب مادرم زهرا اگر پرسد چرا لب تشنه کشتی شوهر خود را اجل بالای سر، من در پی دیدار فرزندم گهی بگشودهام گه بستهام چشم تر خود را به یـاد شعـلههای نالۀ ابن الـرّضا (میثم) سزد آتش زنی هم نخل، هم برگ و بر خود را
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
تشنگی غالب شده آه از جفای حجرهام مانـدهام تنهای تنها در سرای حجـرهام میشوم پهلو به پهلو کاش امدادی رسد نالـههـایم گـم شده در لابـلای حجـرهام یـادِ جـدّم میکـنـم یـادِ لـبـانِ تـشـنـهاش روضه برپا شد دوباره در خفای حجرهام بستهاند در را به رویم تا که مرگم سر رسد آه از افـطار شـوم و بیحـیای حجرهام همـسر نامهـربـانم باقـساوت تر شده... درد من را چاره کرده با دوای حجرهام ضجّههایم را کسی نشنید غیر از مادرم بوی او پیچـیده قطعاً در بنای حجرهام آمـده پهـلـو شکـسـته فـاطـمه بر دیـدنم بوی جنّت میرسد در جای جای حجرهام
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
آن روز کـاظـمین چو بـازار شام شد دنـیــا بـرای بــار نـهـم بـیامــام شـد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جـنّت وزید و حُـجـرهٔ در بـسـتهٔ امام در بارش ملائکـه خود، بار عـام شد آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفـقـار عـلـی در نیـام شد آتـش نشـست در جـگـر کـربلاییاش یعنی به رسم خـون خدا تشـنهکام شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
بـایـد از روضه گـفـت سربـسته روضه باز است و حجره در بسته سـرش افــتـاده اسـت بـر شــانـه دسـت و پـا مـیزنـد غــریـبـانـه آخرین لحـظـهها دلش غم داشت روضهاش بوئی از محرم داشت قــلـم ایـنـجـا کــمـی سـخـن دارد حـضـرتش سـایـه بـر بـدن دارد شـکـر حـق پـاره تن نشد هرگز یـا که بـیپـیـرهـن نـشـد هـرگـز جگرش پاره شد ولی سر داشت شکر حق که سری به پیکر داشت جـد او را ولـی چـه بـد کـشـتـنـد فـقـط از کـیـنه و حـسـد کـشـتـند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
روضه سـوزاند، دلِ چوبی منـبرها را خیس کرد اشکِ غمت گونۀ نوکرها را غـزلِ مـرثـیهات مثـل زغـالی سـوزان بـاز ســوزانـد، دلِ نـازکِ دفـتـرهـا را داغ، سخت است، ولی داغ جوان سختتر است پـیـر کـردهست جـوانـیِ تو مـادرها را اسبها حـمله نکـردند، به بیجـانی تو روسیاهند، از آن روز که پیکرها را… باز هم شکرِ خدا نیـزه به دستی نرسید مثل آن روز، که بردند، همه سرها را باز هم شکر، که ناموس تو را … لال شوم کـه نـدیـدی غـمِ دزدیـدنِ مـعـجـرها را بـا جـوانمـرگی تـو یـادِ جـوان افـتـادم برد، تـابـوتِ عـبـایش عـلیاکـبـرها را
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
زَهـرى اُفـتاده بـجـانم که نـمـانَـد اثـرم دست و پا میزنم و نیست کـنارم پدرم جِگرم پاره شُد، اَمّا به دِلِ تَشت نریخت خواهرى نیست مَرا لَختِه ببـیند جِگرم زَهر در آب نمود و آب را زَهرَم کرد روزه بودَم من و اِفطار به دِل زَد شَررَم میکِشَم سینه و دِل را به زَمین میخَندد فَـرقى انگـار ندارد که چه آید بِه سَرَم آب آوَرد زَنـى، یــادِ هِـــلال اُفـــتــادم کَـربَـلا آن به آن مـیگُـذَرَد از نَـظَـرَم خاکِ این حُجـره کُجا و تَهِ گودال کُجا به تَنَم نِیزِه نَخُورده است و جُدا نیست سَرَم پِـدَرَم بود، مَـرا بِـینِ عَـبـا میپـیـچـیـد گرچِه پاشیده زِ هم نیست تَنَم دور و بَرَم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مـهـر شـما در دل عـاشـق فـتـاد خیر دو دنیا به من این فیض داد تـا کـه تـوسـل به تـو آغــاز شـد ای نـمک سـفـرۀ سلـطـان طوس محضر تو خیل ملک خاک بوس ای عــلـی اکــبـر مـلـیــح رضــا جـود تو شد مـظـهـر کُـلِّ صفات نـام تـو فــتّـاح هـمـه مـشـکـلات بـوسـه ز لـبـهـای تـو کـار رضـا گـوشـۀ حـجـره شده جایت چرا؟ مرگ شده ذکـر و دعـایت چرا؟ شعله به جان و دل زهـرا مکش ضربه به حـیـثیت افـلاک خورد رنگ کبودی به رخی پاک خورد بـا جـگــر سـوخـتـه پـرپـر زدی آب نخوردی… بدنت پا نخـورد یک نخی از پیروهنت پا نخورد در تـه گـودال تـنـت پـا نـخــورد مثل حـسـین بر دهنت پا نخـورد یـاد حــسـیـن دیــدۀ تــر داشـتـی چـنگ به موی سـرش انـداخـتـند روی تـن بـی ســر او تـاخــتــنـد عـمّه از آن لحـظـه گـرفـتار شـد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مبدا که باشد طوس مقصد کاظمین است در آسمانها هم زبانـزد کاظمین است هر جا که بوی تو میآید کاظمین است با این حساب امروز مشهد کاظمین است وقـتی که مـحـو دیـدن بـاب الـجـوادیم انـگــار اصـلا زائــر بـاب الــمـرادیـم مهر و محبت حلم و بخشش جود و رحمت در جـان تو کـرده تـجـلّی بـینـهـایـت شاعر میافتد پای توصیفت به زحمت داری بـه سـر عـمـامـۀ سـبـز امـامـت پـاکـی زلالـی مـهـربـانی و عـطـوفـی ای مـعـدن الـرحـمه رئوف بن رئوفی بسکه خـدای تـو مـلاحـت بـر تو داده دل میبـری با چـشم و ابروی گـشاده ای تالی شـمس الشـموس ای شاهزاده از کـودکـی هـسـتـی بـزرگ خـانـواده وقــتـی عـلـی اکــبــر مــولای مــایـی یعـنی تو هـم خـلـقا و خُـلقا مصطفایی عـلم الیـقـین و مـظـهـر تـوحـیـد بودی در نـا امــیــدی مــایــۀ امــیــد بــودی راه نـجـات از ورطـۀ تــردیــد بـودی نُـه سـالـه امـا مـرجـع تـقــلـیـد بــودی خـورشـید زاده مـاه پیشت رخ گرفـته هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته نه ساله بودی رهبری کردی جهان را در آستین داری جـواب حـاضـران را داری به دست خـود زمـام آسـمـان را دادی به ما از صلب خود صاحب زمان را عـمری مسلـمانهای اسلام تو هـستیم چـشـم انـتـظـار مـغـز بـادام تو هـستیم معـنا بگـیرد عـلم و دانش تحـت نامت حکـمت هـمـیـشه میگـذارد احـترامت یحی بن اکـثـم مات و حـیـران کلامت جـای سخـنهـای تو بنـویـسـم قـیـامت با احتجاجت فتح خیبر کردی آن روز با تیغ نطقت کار حیدر کردی آن روز چــشـم تـمــنّـا را بـدوزم بـر نـگـاهـی یا سـیـدا لـسـادات ابـا جـعـفـر نـگـاهـی تا حـال و روز من شـود بهـتر نگاهی کی میکـنی بر جـانب نـوکـر نگـاهی با یک نگـاه تو "مـوفـق" میشـوم من بر جمع اصحاب تو ملحق میشوم من سرچشمۀ مهر و عطوفت کوه احساس بیرون زند از حجرهات عطر گل یاس بر روضههای فاطمه هـمواره حساس غـیرت به مـادر داری آقـا مثل عباس مـشـتــاق انـجــام امــور نـا تـمــامـیـم ما هـم شـبـیـه تـو به فـکـر انـتـقـامـیـم با سـفـرههـایت هرکـسی که آشـنـا شد بیرون نرفت از روضهات حاجت روا شد هـر جـا که آمـد نـام تـو دارالـشـفا شد با ذکـر تو آجـیل مان مشکـل گـشا شد عطری دگر بر هـفـته داده چهـارشنبه مـائـیـم و خـتـم یـا جـواد چـهـارشـنـبه نَحـنُ مَـوالِـیـکُم بِـزَهـرا یابن سلـطـان یـا سـیـدی اُنـظُـر اِلـیـنـا یابن سلـطـان ما را سفـارش کن به بابا یابن سلطان روضـه مهـیـا شد بـفـرما یابن سلطان گـنبد به روی دوش خود پـرچم گرفته بـابـا بـرایت مـجـلـس مــاتـم گـرفــتـه عمری میان روضههایت گریه کردیم بر غـربت بـیانـتهـایت گـریـه کـردیم تو گریه کردی پا به پایت گریه کردیم با ضـامن آهـو بـرایت گـریـه کـردیـم شهری به پای رفتن تو غـصه خورده هـمـسایه از هـمسایۀ خـود ارث بـرده هر روز مهمانی به غیر از غم نداری بر زخـمهـای کـهـنهات مرهـم نـداری حـتـی مـیـان خـانـهات مـحـرم نـداری جز گـریه کـردن راه دیگر هم نداری ای وارث درد حسن خون بر دلت شد وقـتی شـریک زنـدگـیات قـاتـلت شد از شدت زهر ستم بال و پرت سوخت تنها نه بال و پر تمام پیکـرت سوخت تو سوختی از غصه قلب مادرت سوخت از تشنگی در بین حجره حنجرت سوخت با نـالـههای تو زمین و آسمان سوخت در ماتمت قـلب تمام شیـعـیان سوخت شکر خدا سر نیزه و تیر و کمان نیست بر سیـنـۀ تو رد پـایی از سـنان نیست در دست اُمّ فضل دیگر خیزران نیست انگشترت دیگر به دست ساربان نیست شـکـر خـدا دیـگـر به دنـبـال سـر تـو از دشـمـنت سیـلی نـخـورده دخـتر تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
دوبـاره قُـلـقـله در عـرش کـبـریا افتاد عـزیز فـاطـمـه ابن الـرضا ز پـا افـتاد اگر غـلط نکـنم این حـسـینِ دیگـر بود ولی نگفت کسی، زیر دست و پا افتاد ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد به روی چهـرۀ او مثل پنجـه، جا افتاد همین که زهر اثر کرد زانویش خم شد میان حـجـرۀ دربـسـتـه بـیصدا افـتـاد ز سـوز تـشـنگی آهـسته گفت یا جـدّاه بـیـا کـه بـر جـگـرم آتـشِ جــفـا افـتـاد نه گیرِ شمرِ لعین، گیرِ اُمِ فضل اینبار به شعـلههای عـطش، حجّت خـدا افتاد کفن به پیکر بابای خویش، چون پوشاند نـگـاهِ هـادیِ دین سـوی کـربـلا افـتـاد نداشت خواهری از غصهاش بمیرد باز هزار شـعـله ز داغـش به جان ما افتاد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
بیا یکـدم تمـاشا کن ببـین حال پـریشانم بود ذکر لـبم هر دم بـیا بابا رضـا جانم بیا دامن کشان و بر سر دامن سرم بگذار که باشد یکسره بابا به درب حجره چشمانم زسوز زهر میغلتم ازاین پهلو به آن پهلو به مانند غریب کربلا بنگر که عطشانم بخود پـیچـیدهام اما تنم را برنگـرداندند دراین ساعات آخرهم به یاد جسم عریانم زنـان شـام دور عـمۀ ما هـلهـله کـردند به یاد عمّهام در کوچه و بازار گـریانم
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
آتـش گــرفــتـه خـانـۀ دل، آه مــادر میسوزم از زهـر هـلاهـل، آه مادر عمر مرا چون تو به برگ گل نوشتند با دسـت خـونـیـن مـقـاتـل، آه مـادر دلهای سنگ دشمنان هم سوخت بر من من دشـمنی دارم به منـزل، آه مادر بازا که سر بگذارد این دریای غربت با گـریه بر دامـان سـاحـل، آه مـادر لب تشنه هستم، قـتـلگاهم کـربلا شد قـاتـل نـشـسـتـه در مـقـابـل، آه مادر مشکل ندارد، تشنه مردن، لیک عطشان در زیر خنجر هست مشکل آه مادر مادر رضایت را خبر کن تا بـبـیـند آتش فـتـاد او را به حـاصـل آه مادر
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
من که آمد به لب از زهر هلاهل جانم نـهـمـیـن نـور خـدا و پـسـر سـلـطـانـم این خودش درد بزرگیست برایم که شده یـار هـمـخـانـۀ من قـاتـل و زنـدانبـانم دست و پـا میزنم و مـادر من میبـیند نـالۀ « یا ولـدی » شـعـله زده بـر جـانم رمقی نیست که حتی به هـوای نظری صورتم را به سـوی فـاطمه برگـردانم تشنه لب در وسط حُجره به جدّم گـفتم کاهـش جان تو من دارم و من میدانم که چه کرده ست غریبانه عطش با جگرت سوخت مـثـل تو سـراپـا هـمۀ بـنـیـانـم جرمم اینست جگر گوشۀ زهـرا هستم شد در این حال، جوانمرگ شدن تاوانم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
هم جـوادی و هم جـوان هستی پـیـر جـمـع پـیـمـبـران هـسـتی هـم شـکـوه زمـیـن خـاکـی مـا هم سـتـونهای آسـمـان هـستی اَشـهَـدُ و أَنَّ صـاحـب کــرمـی اَشـهَـدُ و أَنَّ مـهـربـان هـسـتـی خـالـق جــمــلــۀ پُــر از جــود بـیـشـتـر پـیـش ما بـمان هستی پـدرت شـهـره بـر رئـوفی شـد شک ندارم تو هم هـمان هستی خون زهرا به رگ رگت جاریست دائـمـاً فـکـر دیـگـران هـسـتـی تـشـنـه هـستی ولی یـقـین دارم شاکی از دست خیزران هستی
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
بردار از خاکِ کـفِ حُجـره سَرَت را از بیکسی کـمتر صدا کُن مادرت را آهِ جـگــر سـوزَت امـانـت را بُـریــده آتش زدی با سرفهات دور و بَـرَت را حــتــی تــوانِ ایـسـتــادن هـم نــداری قـوّت نـداری وا کُـنی بـال و پَرَت را پیداست از حالِ وَخیمت زَهر بدجـور آتـش زده بــاغِ گُــلِ نــیــلــوفَــرَت را داری به خود میپیچی اما حیف اینجا چـشـمی نمیبارَد دلِ غَـم پـروَرَت را بایـد که تـنهـا در غـریـبـی بـگـذرانی در خـانـۀ خود لحـظـههای آخـرَت را بیحرمتی شد به مقامت باز هم شُکر خنجـر نزد بوسه ضریحِ حنجَـرَت را
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
همسری نامهربان، بال و پرم را زخم کرد طعنههایِ بیحسابش، شهپرم را زخم کرد العطش گفتم که یک جرعه رسد آبِ حیات این تقـلّاها، تمامِ پـیـکـرم را زخـم کرد حال و روزم را نظاره کرد زهرایِ بتول دیدنِ من، قلبِ زهرا مادرم را زخم کرد رویـتِ مـاهِ کـبـودی کـه مـلاقـات آمـده عاقبت هم پلک و هم چشمِ ترم را زخم کرد چون عمویم مجتبی خیلی غریبم شیعیان خاطـراتِ بیـنوایی، دفـترم را زخم کرد با لبِ تشنه چنان جدّم حسین جان میدهم تشنگی بدجور کلِّ حنجرم را زخم کرد
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام در شهادت امام جواد علیهالسلام
زهر آبت کرده آن قـدری که پیدا نیستی نه! تو فرزند من؛ آن زیبای رعنا نیستی نیل اشکم را به دست چاره سازت خشک کن ای مسیحاروی من! کمتر ز موسی نیستی درد پهلوهای تو ارثیست، بر آن صبر کن میوه قـلـبم! مگـر فـرزند زهـرا نیـستی؟ وقت مـرگـم آمدی، من نیـز امروز آمدم با رضا باشی تـمام عـمر تـنهـا نیـسـتی! با وجود اینکه داری میکشی پا بر زمین باز هـم شکـرخـدا که اربـاً اربـا نیـسـتی رأس اکبر رفت روی نیـزهها در کـربلا من ندارم طاقـتـش را، شکر آنجا نیستی اشک میریزی سبیکه! آه حـق داری ولی خوش به حال تو که جای اُمّ لیلا نیستی!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف بیوفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف کلِّ عالم خون بگرید در عزای تو کم است ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک طرف ارباً إرباً شد دلت از فـتنه و نامردیاش زهرِ کاری یک طرف، جور و جفا از یک طرف خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کردهاند داغِ مادر یک طرف، کرببلا از یک طرف تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف روزیِ ماه محـرم از شما خواهم گرفت رزقِ اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم راهیام کن اربعین کرببلا از یک طرف
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
از همان روز ولادت قلبِ مضطر داشتی بین چشمت چشمهای از حوضِ کوثر داشتی مشت را بر خاک، میکوبیدی و میسوختی هر زمان که روضۀ جانسوزِ مادر داشتی در سرت رویای روزِ انتقامی سخت بود محشری سوزان به ذهنت قبلِ محشر داشتی روزگارت میگذشت و غصههایت کم نشد بر دلت غم روی غمهای مکرر داشتی بین شهری که پُر از دشمن پُر از خونخوار بود لااقل در خانهات ای کاش، سنگر داشتی خانه آزادیست؛ وقتی شهر، زندان میشود تو ولی در خانه زندان بانِ دیگر داشتی روی خاکِ حجرهات مظلوم، گیر آوردنت در کنارت کاش، خواهر یا برادر داشتی تشنه جان دادی دم آخـر شبـیه جدّ خود مثل او آیا به حنجر زخمِ خنجر داشتی؟! قتلگاهت خانهات شد؛ همسرت هم قاتلت حجره شد گودالت اما باز هم سر داشتی!
: امتیاز
|